Receive all updates via Facebook. Just Click the Like Button Below

Powered By EXEIdeas

Sunday, June 21, 2015

کامبیز دیرباز و طعم شیرین پدر بودن

کامبیز دیرباز و طعم شیرین پدر بودن


557551_603


کامبیز دیرباز گفت: پدرشدن، برای من حس کم نظیری دارد که راحتی نمی توانم این حس را توصیف کنم. خوشحالم که خداوند این لطف را نسبت به من داشته تا بتوانم طعم شیرین پدرشدن را بچشم.


557551_603


کامبیز دیرباز بعد از مدتی وقفه با سریال میکائیل دوباره به عرصه بازیگری و روزهای اوجش بازگشت. خودش می گوید در طول چهارسال اخیر که حضور کمرنگ تری در عرصه بازیگری داشته، ترجیح داده با آموزشگاه بازیگری سرش را گرم کند. هرچند که در این مدت پیشنهادهای زیادی برای بازیگری داشته، اما ترجیح داده تا یک پیشنهاد خوب برای بازیگری صبر کند و ظاهرا این پیشنهاد خوب برای او سریال «میکائیل» ساخته سیروس مقدم بوده است. گفت و گوی ما را با او در زیر می خوانید.
گپ و گفت با کامبیز دیرباز که به تازگی پدر شده است


چه شد که در سریال میکائیل بازی کردم


وقتی پیشنهاد بازی در سریال میکائیل مطرح شد، خودم هم تعجب کردم. اما وقتی توضیحات سعید نعمت ا… نویسنده این کار و سیروس مقدم را در این مورد شنیدم متوجه شدم که چرا من را برای این نقش انتخاب کردند. جنس پلیس بودن «میکائیل» با پلیس هایی که ما تاکنون در تلویزیون دیده بودیم کاملا متفاوت بود. او قانون را با همه وجودش درک کرده و سعی دارد آن را به شیوه و ادبیات خودش اجرا کند و هرجا هم که لازم باشد صابون ریسک را به تنش می مالد. همچنین در مقابل اتفاقات یک تنه قرار می گیرد و عدالت را برقرار می کند.


بیلبورد مقدم


سریال های مقدم، برای هر بازیگری مانند «بیلبورد» عمل می کند و آثار او با اقبال مخاطبان مواجه می شود و تردیدی وجود ندارد من از ده سال قبل یعنی ساخت سریال «نرگس» قرار بود با ایشان کار کنم اما بنا به دلایل مختلفی این همکاری به تعویق می افتد. در هر حال این همکاری تا سریال «میکائیل» اتفاق نیفتاد. ولی جدا از علاقه برای همکاری با مقدم و سعید نعمت ا… نازنین دوست داشتم ایفاگر یک نقش متفاوت باشم.
طعم شیرین پدرشدن


پدرشدن، برای من حس کم نظیری دارد که راحتی نمی توانم این حس را توصیف کنم. خوشحالم که خداوند این لطف را نسبت به من داشته تا بتوانم طعم شیرین پدرشدن را بچشم.


14-5-26-10185328


رفیق بازی های من و میکائیل بهم شبیه بود


کاراکتر «میکائیل» از من دور نبود، اما من به اندازه او آدم سفت و سختی نیستم و نرمش های بیشتری در قیاس با میکائیل دارم. ضمن این که او به شدت رفیق باز و حاضر است جانش را هم، پای رفقایش بدهد. شاید این صفت در من هم وجود داشته باشد، اما به این غلظت نیست. ولی خب در طول این مدت سعی کردم خودم را به این نقش بیشتر شبیه کنم و برای نزدیک شدن به این کاراکتر، تا حد زیادی سبک زندگی ام را هم تغییر دادم. به طور مثال میکائیل به شدت عاشق موتور است و همه جا را با موتور می رود. از زمانی که من سر فیلمبرداری این کار قرار گرفتم دور ماشین را خط کشیدم با موتور رفت و آمد کردم!! تا از این طریق، حس و حال نزدیک تری را با این شخصیت داشته باشم.
آموزشگاه بازیگری در رشت


طی چهار سال اخیر تصمیم گرفتم آموزشگاه بازیگری را در شهر رشت دایر کنم و در طول این مدت بیشتر وقتم را به تدریس می پرداختم. تجربه تدریس برای من بسیار شیرین و دلنشین بود.


تنها راه معاش من بازیگری است


بالاخره هر بازیگری در کارنامه هنری اش کارهای خوب، متوسط و حتی بد دارد. دلیل بازی در این کارهای بد، شاید به این خاطر است که بسیاری از ما بازیگرها، تنها راه معاش مان بازیگری است و مجبوریم از این راه کسب درآمد کنیم. به همین خاطر، گاهی برای گذراندن زندگی، مجبور به بازی در کارهایی شویم که دل مان نمی خواهد.
دوست دارم به جای مجید سوزوکی، میکائیل صدایم بزنند


بعد از بازی در فیلم سینمایی اخراجی ها، مردم هرجا که من را می بینند «مجید سوزوکی» صدایم می زنند. خیلی دوست داشتم بعد از سریال میکائیل، من را با این نام صدا کنند. این موضوع نشان می دهد که من در خلق این کاراکتر موفق بودم.


چه شد که بازیگر شدم


دو سال قبل از این که دیپلم بگیرم، احساس می کردم که باید در مورد تحصیلات دانشگاهی، خودم تصمیم گیری کنم. به همین جهت دو سال آخر هنرستان برای گرفتن دیپلم رشته الکترونیک خواندم، اما علاقه ام به بازیگری سینما، آن قدر زیاد شده بود که در کارهای فوق برنامه هنری هنرستان هم شروع به فعالیت کردم و شک نداشتم باید رشته بازیگری را انتخاب کنم، به این جهت کنکور دادم و قبول شدم و به دانشکده رفتم.

•من همیشه سعی داشته ام از تمام بازیگران ایرانی چیزهایی یاد بگیرم. به همین دلیل فیلم های همکارانم را می بینم. اما راستش را بخواهید، در عالم بازیگری، الگوی خاصی نداشته ام و هر فیلمنامه ای را که انتخاب کنم، خودش برایم الگو می شود.
بازیگری و تجربه شیرین بالارفتن از قله کوه


بازیگری عشقی است که می توانم آن را به قله یک کوه بلند تشبیه کنم که بازیگر با عشق از آن بالا می رود و با علم به این که، با همه تلاشی که می کند، هرگز به قله نخواهد رسید. اما کماکان عاشقانه از آن بالا می رود. بازیگر هیچ وقت به انتها نمی رسد و آدم هیچ وقت از آن شناخت کافی پیدا نمی کند. بازیگر مرتب خودش را محکم می زند تا بلکه خود گمشده اش را پیدا کند.


سعی می کنم خونسرد باشم


همیشه سعی می کنم خونسردی ام را به نوعی حفظ کنم و زود عصبانی نشوم. تحت تاثیر شرایط قرار نگیرم. با وجود این که گرفتاری و دغدغه های زندگی، گاهی آدم را از کوره در می برد، اما سعی می کنم این اتفاق برایم کم رخ دهد. چون ما چه بخواهیم و چه نخواهیم به نوعی الگوی جامعه به شمار می رویم حرکت های مان زیر ذره بین قرار می گیرد.
ما کماکان انتخاب شونده هستیم


روزهای اولی که وارد سینمای حرفه ای شده بودم، این مسئله خیلی برایم مهم بود که چطور باید برنامه ریزی کنم و چقدر وسواس داشته باشم که فقط در کارهای پربیننده بازی کنم. ولی از یک جایی به این طرف احساس کردم که ما کماکان انتخاب شونده هستیم. بازیگری فکر میکند که حق انتخاب دارد،اما از یک جایی به بعد می بیند که اینطور نیست. با وجود ۱۰ فیلمنامه ای که در سال به دستم می رسد و حق انتخابی که دارم، باز هم در کل انتخاب شونده ام. بنابراین مدیریتش چندان دست ما نیست که فقط کارهایی انجام دهیم که پربیننده باشند، مگر این که آدم پیه این را به تنش بمالد که در ۱۰ سال سه تا کار خوب بکند.

•همسرم نه فقط کارهای مرا دنبال می کند، بلکه همیشه در انتخاب نقش نیز به من مشورت می دهد و بعد از دیده شدن کارم، یکی از منتقدان سرسخت من می شود.


درباره میکائیل


•سعید نعمت ا… از من پرسید: «تو هستی؟ اگر هستی دیگر قصه را کاملا بر مبنای کاراکتر تو جلو بروم.» من هم گفتم صددرصد هستم و حتی در یک سالی که منتظر بودیم تا آماده فیلمبرداری شویم و آقای مقدم درگیر «پایتخت ۳» و «مدینه» شده بود، من هرکاری می خواستم بکنم قبلش با خانم غفوری، تهیه کننده کار چک می کردم. به خاطر این که تحت هیچ شرایطی نمی خواستم این فرصت را از دست بدهم.

•روز اول موافقت من را گرفتند و من هم با کمال میل قبول کردم. طبیعتا من یک سال فرصت داشتم به میکائیل فکر کنم و وزنم را کم کنم. برای میکائیل تقریبا ۲۵ کیلو لاغر شدم. خیلی بهش فکر می کردم. پلیس های مختلف را می دیدم و به لحاظ ذهنی و جسمی داشتم خودم را آماده می کردم.


 


منبع : مجله خانواده سبز



کامبیز دیرباز و طعم شیرین پدر بودن

No comments:

Post a Comment